پا به لانه خاله کارلا گذاشتن، مات و مبهوت جذابیت اغوا کننده عالیه شده بودم.خاله هیچ وقتی رو تلف نکرد، با گرسنگی سیری ناپذیری من رو می بلعید.علیا، زهرمار، مشتاقانه تلافی کرد، دهن خبره اش وحشیم کرد.به زودی، سوارم شد، به سبک دختر گاوچران، گنج تنگ و تراشیده اش که عضو تپنده ام رو می گیره.به اوج رسیدن؟یه پایان داغ و چسبناک.