نامادری بی تنه من در یک نقطه تنگ بود و به یک دست در اطراف خانه نیاز داشت. خوشبختانه، من همیشه آماده ام تا دستی به او بدهم، به خصوص وقتی که به کارهای صمیمی تر می رسد. وقتی او پیشنهاد معامله داد، همه چیز به طور غیرمنتظره ای تغییر کرد - یک پیچش شگفت انگیز در ازای کمک من.