یک خواهر ناتنی، خیریه کرافورد، به چوب صبحگاهی غول پیکر برادر خود برخورد می کند. او که نمی خواهد او را بیدار کند، اوضاع را به دست می گیرد و با لمس دلسوزانه عضو او را نوازش می کند. این ماجرای خانوادگی با سینه های فراوان او آشکار می شود و اشتهای سیری ناپذیر او را برای بسته بزرگ برادرش نشان می دهد.