وقتی از خواب بیدار شدم، نیکی بروکس، نامادری من، بیدار بود. سینه های طبیعی بزرگش توجه من را جلب کرد، و من نمی توانستم هیجان خود را پنهان کنم. او متوجه شد، و من را در مورد آن اذیت کرد. در نهایت، او تصمیم گرفت به من کمک کند، که منجر به یک برخورد داغ شد.