دخترخوانده نیکی اسکایلر، که مشتاق تحت تأثیر قرار دادن پدر ناتنی خود بود، هر روز تمرین می کرد که خروس بزرگش را بمکد. فداکاری او با گرفتار شدن او نتیجه داد و او به طرز ماهرانه ای او را خوشحال کرد. فشارهای شدید او باعث خفگی و عق زدن او شد و به یک صورت داغ ختم شد.