افسر بینکی بیز در حال دزدی از مغازه ونسا کیج 18 ساله گرفتار شد. ونسا در ابتدا ترسید و از دعوت افسر بیز به دفترش شگفت زده شد. همانطور که روی صندلی نشست، الاغ بزرگش بلند شد و سوراخ تنگش را آشکار کرد. قبل از اینکه هر دو تسلیم خواسته های خود شوند، با خروس بزرگش او را مسخره کرد.