ماریا ریا، یک منشی شرم آور، بعد از کار در خیالات شیطنت آمیز خود افراط می کند. او به طرز ماهرانه ای خود را خوشحال می کند و چین های مرطوب خود را با ظرافت ظریف نوازش می کند. ناله های او در دفتر خالی در حالی که او بر امواج خلسه سوار می شود، غافل از جهان می پیچد.