نوجوان بی گناه لولا فائه، ناامید از اجاره، تسلیم تاجر بداخلاق ناتان برونسون می شود. او از استیصال او سوء استفاده می کند و به او دستور می دهد که او را برهنه کند و خدماتش را انجام دهد. لولا غافل از هرزگی پیش رو، شاهکارهای دهانی انجام می دهد و ناخودآگاه معصومیت خود را در دنیایی از لذت تابو تسلیم می کند.