داوا، یک مادر ناتنی خشمگین، توسط پسرخوانده نوجوانش برهنه گرفتار شده است. او شوکه شده، سعی می کند خود را بپوشاند، اما او بیش از حد دور شده است. چشمان او در حالی که منحنی های بی عیب و نقص او را می گیرد، برآمده می شود. او که قادر به مقاومت نیست، به او حمله می کند، بدن آنها در یک تریست آتشین و ممنوعه در هم می پیچد.