آنا دو ویل، یک زن شرور خیره کننده، در مورد رویاهای زنده اش از یک روانشناس کمک می خواست. غافل از او، او منحرف بود و از حرفه اش سوء استفاده می کرد. همانطور که او اعتماد داشت، او را به زور مشت می کرد و به صورت شفاهی او را خوشحال می کرد و قلمروی از خواسته های ناشناخته را شعله ور می کرد.