آستریا، یک برده فداکار، معشوقش اولیس را با یک دمنوش شهوانی بیدار می کند. روز آنها با برخوردهای پرشور، کاوش در موقعیت های مختلف، افراط در لذت و برآورده کردن خواسته های آنها آشکار می شود. این سفر صمیمی جوهر خام و فیلتر نشده ارتباط شهوانی آنها را به تصویر می کشد.