یک نوزاد چشم بسته به من اعتماد دارد، بنابراین او را با تیمو به اشتراک می گذارم. با برهنه کردن او، شیرجه می زنیم، در یک سه نفری وحشیانه سوراخ های او را لعنت می کنیم. چراغ ها روشن می شوند، در حالی که من او را می گیرم و به اوج می رسم. او بدون چشم بسته به ما می پیوندد، خواسته های ما برآورده می شود.