برده ای سبزه، بسته و عق زده، در دره ای نابارور منتظر اربابش است. او کتک می زند و اذیت می کند، میل تپنده اش را آزاد می کند. سبزه مشتاقانه او را خشنود می کند، قبل از اینکه در یک جفت وحشی و اولیه گرفته شود. اشتیاق آنها، خام و افسار گسیخته، در پهنه خالی می پیچد.